آموزش روش گراندد تئوری (نظریه داده بنیاد)
سعید رهنما
روش گراندد تئوری Grounded Theory یا نظریه داده بنیاد یک روش تحقیق کیفی است که برای شناسایی مقولههای زیربنایی پدیده مورد مطالعه استفاده میشود. این روش توسط دو جامعه شناس به نام بارنی گلیسر Barney Glaser و آنسلم استراوس Anselm Strauss در سال ۱۹۶۷ میلادی معرفی شد. روش اصلی گردآوری دادهها در این روش استفاده از انواع مصاحبه است. با تحلیل و کدگذاری متن مصاحبهها به ارائه مدل پارادایمی پرداخته میشود. در روش گراندد تئوری با استفاده از یک دسته دادهها، نظریهای تکوین مییابد. به طوری که این نظریه در یک سطح وسیع، یک فرایند، عمل یا تعامل را تبیین می کند. بیشتر پژوهشگران از روش استراوس و کوربین برای انجام تحلیل گراندد تئوری استفاده میکنند.
نظریه حاصل از اجرای چنین روش پژوهشی، نظریه ای فراگردی است. از مزایای روش گراندد تئوری این است که:
- تئوری به شکل منظم و بر اساس داده های واقعی شکل می گیرد.
- برای موقعیتی مناسب است که دانش ما در مورد آن محدود است و تئوری قابل اعتنا در آن موجود نیست که بتوان بر اساس آن فرضیهای برای آزمون تدوین کرد.
- گراندد تئوری در طول تحقیق رشد میکند و از رهگذر تعامل مستمر بین گردآوری و تحلیل دادهها حاصل میشود.
فلسفه روش گراندد تئوری
فلسفه علمی روش گراندد تئوری براساس نظریه کنش متقابل نماید یا symbolic interactionism قرار دارد. به عبارت دیکر نظریه گراندد تئوری در پارادایم تفسیری تعاملگرایی سمبولیک ریشه دارد. در تعاملگرایی سمبولیک اعتقاد بر این است که مردم مبنای اینکه چگونه سمبولهای خاص مانند پوشش، عبارات کلامی و غیرکلامی را معنی و تفسیر مینمایند، رفتار کرده و با یکدیگر تعامل دارند. عناصر کلیدی روش گراندد تئوری شامل نمونه گیری نظری، مقایسه ثابت، کدگذاری باز، محوری و انتخابی، یادآوری و اشباع نظری، توسط استراوس و کوربین توصیف شده است.
امروزه ۳ رهیافت مسلط در نظریه پردازی زمینه بنیان قابل تفکیک است:
- رهیافت نظاممند Systematic که با اثر استراوس و کوربین (Strauss and Corbin, 1998) شناخته میشود.
- رهیافت ظاهرشونده Emergent که مربوط به اثر گلیسر (Glaser, 1992) است.
- رهیافت ساختگرایانه Constructivist که توسط چارمز (Charmaz, 1990; 2000) حمایت میشود.
نظریه داده بنیاد یکی از استراتژیهای پژوهش محسوب میشود که از طریق آن نظریهپردازی بر مبنای مفاهیم اصلی حاصل از داده های موجود در زمینه، شکل میگیرد. اینگونه نظریه پردازی مبتنی بر استعاره کولاژ و همانند مدل سطل زباله تصمیمگیری میباشد که از تلاقی تصادفی اجزاء و البته با هنرنمایی نظریه پرداز ترکیبی نو، بدیع و جذاب خلق میشود. به عبارت دیگر، نظریهپرداز زمینهبنیان در زمینی متشکل از دادههای پراکنده متعدد و متنوع سیر نموده و به منظور دستیابی به نظریهای نو با هنرنمایی آنها را ترکیب مینماید. خلاقیت یکی از اجزای مهم نظریهپردازی زمینهبنیان است. رویههای این روش پژوهشگر را مجبور میسازد که پیشفرضها را درهم شکسته و از عناصر قدیمی نظمی نو بیافریند.
استراتژی روش گراندد تئوری
استراتژی نظریه داده بنیاد زمینه بنیان از نوعی رویکرد استقرایی بهره میگیرد. یعنی روند شکل گیری نظریه در این استراتژی حرکت از جزء به کل است. این روش یک سلسله رویه های سیستماتیک را به کار میگیرد تا نظریهای مبتنی بر استقرا درباره پدیده مورد نظر ایجاد کند. یافتههای تحقیق دربرگیرنده تنظیم نظری واقعیت تحت بررسی است نه یک سلسله ارقام یا مجموعهای از مطالب که به یکدیگر وصل شده باشند. هدف نظریه پردازی زمینه بنیان ساختن و پرداختن نظریهای است که در زمینه مورد مطالعه صادق و روشنگر باشد. این استراتژی پژوهش بر سه عنصر: مفاهیم، مقولهها و گزارهها استوار است.
مراحل نظریه گرندد تئوری (نظریه داده بنیاد)
در پژوهش نظریه پردازی زمینهبنیان، نظریه مورد نظر یک نظریه فراگردی است. اگر چه نظریه پردازان زمینه بنیان ممکن است یک تک ایده مثلاً مهارتهای رهبری را هم مورد تحقیق قرار دهند ولی آنها اغلب یک فراگرد را بررسی میکنند. زیرا درک جهان اجتماعی مستلزم این است که افراد با یکدیگر تعامل داشته باشند. در نظریهپردازی زمینهبنیان، یک فراگرد، زنجیرهای از کنشها و واکنشها بین افراد و وقایع مربوط به یک موضوع است.
دادههایی که توسط نظریه پرداز زمینهبنیان برای تشریح فراگردها گردآوری میشود شامل انواع مختلفی از داده های کیفی است نظیر مشاهده، گفت و شنودها، مصاحبه، اسناد و مدارک، خاطرات پاسخدهندگان و تأملات شخصی خود پژوهشگر. نظریه پردازی زمینه بنیان از فراگردی استفاده می کند که مستلزم گردآوری و تحلیل همزمان و زنجیره وار داده هاست. در این استراتژی پژوهشی، از نمونه برداری نظری استفاده می شود. نمونهبرداری نظری، فراگرد جمع آوری داده برای تولید نظریه است که بدان وسیله تحلیلگر به طور همزمان دادههایش را جمع آوری، کدگذاری و تحلیل کرده و تصمیم میگیرد به منظور بهبود نظریه خود تا هنگام ظهور آن، در آینده چه داده هایی را جمع آوری و در کجا آنها را پیدا کند.
فرایند نظریه پردازی نظریه دادهبنیاد
نظریهپردازی دادهبنیان مبتنی بر ۳ نوع کدگذاری باز، محوری و انتخابی است که در ادامه هر یک تشریح میشوند.
- کدگذاری باز Open Coding
- کدگذاری محوری Axial Coding
- کدگذاری انتخابی Selective Coding
انواع کدگذاری در روش گراندد تئوری
کدگذاری آزاد ( باز) : کدگذاری، روند تجزیه و تحلیل دادههاست. کدگذاری باز بخشی از فرایند تحلیل دادههاست که به خردکردن، مقایسه سازی، نام گذاری، مفهوم پردازی و مقوله بندی داده ها میپردازد. طی کدگذاری باز، داده ها به بخش های مجزا خرد شده و برای به دست آوردن مشابهت ها و تفاوت هایشان مورد بررسی قرار می گیرند. کدگذاری باز دربرگیرنده رویه های زیر است.
کدگذاری محوری: کدگذاری محوری مرحله دوم تجزیه و تحلیل در نظریه پردازی زمینه بنیان است. هدف این مرحله برقراری رابطه بین مقوله های تولید شده در مرحله کدگذاری باز است. این کدگذاری، به این دلیل محوری نامیده شده که کدگذاری حول محور یک مقوله تحقق می یابد. در این مرحله پژوهشگر یکی از مقولات را به عنوان مقوله محوری انتخاب کرده، آن را تحت عنوان پدیده محوری در مرکز فرایند، مورد کاوش قرار داده و ارتباط سایر مقولات را با آن مشخص می کند.
کدگذاری انتخابی : پدیده مورد نظر، ایده و فکر محوری، حادثه، اتفاق یا واقعه ای است که جریان کنش ها و واکنش ها به سوی آن رهنمون می شوند تا آن را اداره، کنترل و یا به آن پاسخ دهند. پدیده محوری با این سئوال اصلی همراه است که داده ها به چه چیزی دلالت می کنند؟ مقوله محوری ایده (انگاره، تصور) یا پدیدها ی است که اساس و محور فراگرد است. این مقوله همان عنوانی (نام یا برچسب مفهومی) است که برای چارچوب یا طرح به وجود آمده در نظر گرفته می شود. مقوله ای که به عنوان مقوله محوری انتخاب می شود باید به قدر کافی انتزاعی بوده و بتوان سایر مقولات اصلی را به آن ربط داد. استراوس (۱۹۸۷) ویژگی های انتخاب مقوله محوری را موارد زیر بیان می کند.
جمع بندی
هدف نظریه پردازی زمینه بنیان، تولید نظریه است نه توصیف صرف پدیده. برای این که تحلیل ها به نظریه تبدیل شوند مفاهیم باید به طور منظم به یکدیگر مرتبط شوند. در کدگذاری محوری، مبانی و پایه های کدگذاری انتخابی پی ریزی می شود. کدگذاری انتخابی مرحله اصلی نظریه پردازی است که مقوله محوری را به شکلی نظام مند به دیگر مقوله ها ربط داده، آن روابط را در چارچوب یک روایت و داستان، روشن کرده و مقوله هایی را که به بهبود و توسعه بیشتری نیاز دارند، اصلاح می کند .کدگذاری انتخابی، یافته های مراحل کدگذاری قبلی را گرفته، مقوله محوری را انتخاب می کند، به شکلی نظام مند آن را به دیگر مقوله ها ربط می دهد، آن روابط را اثبات می کند، و مقوله هایی را که به بهبود و توسعه بیشتری نیاز دارند تکمیل می کند. در این حالت توجه به روابط میان مقوله ها بر مبنای مشخصه ها و ابعادشان است.
اولین گام در کدگذاری انتخابی تشریح خط اصلی داستان است. گام دوم ربط دادن مقوله های تکمیلی حول مقوله محوری با استفاده از یک مدل است. در مرحله بعد هر یک از مقوله ها می باید به ابعادشان مرتبط شوند. گام چهارم به تائید رساندن آن روابط با استفاده از دادههاست. آخرین مرحله تکمیل مقولههایی است که نیاز به اصلاح و یا بسط و گسترش دارند. در نهایت گرندد تئوری یا نظریه زمینهبنیان ممکن است با گزارهها یا قضایایی پایان یابد که روابط بین مقولهها را در الگوی کدگذاری محوری روشن میکنند.