بررسی مشکلات آینده پژوهی
سعید رهنما
مشکل آیندهپژوهی چیست؟
اگر آینده کاملاً قابل پیشبینی و یقینی بود، آیا جهان، غیرقابل زیستن نمیشد؟ اگر ما میدانستیم که همه ویژگیهای فردای ما، فردای جامعه ما، فردای سازمانما و فردای خانواده ما دقیقاً چیست، فرایندی به نام گمانهزنی را متوقف نمیکردیم؟ به چه دلیل علم ما افزایش پیدا میکند؟ چون ما به آنچه که رخ خواهد داد یا به آنچه که باید انجام بدهیم، یقین نداریم. به همین خاطر است که گمانهزنی میکنیم. همه انسانها، از صبح تا شب در حال گمانهزنیاند تا کارها را بهبود بخشند، روشها را اصلاح کنند و کارآمدی خود و دیگران را افزایش دهند. ما پیوسته در حال انتخاب گزینههای مختلف هستیم و همهی اینها بر اساس فرایندی است که در ذات ما وجود دارد؛ یعنی علم انسان هم به تدریج افزایش پیدا میکند و در نتیجه برای زیستن ما، زمینه پیدا میشود. اگر آینده کاملاً یقینی بود، زمینه برای تحرک هم فراهم نمیشد.پس آینده باید ساخته شود؛
زیرا در حالت قطعی و یقینی بودن فعالیتهای آینده انسان، آزادی معنای واقعی خود را از دست میدهد. به سخن دیگر با توجه به ویژگی ممتاز انسان، یعنی قدرت اختیار و همچنین بر اساس جهتی که اختیار میکنیم، میتوانیم در حیات خود انتخابهای متنوع داشته باشیم. این عدم یقین نسبت به آینده خودمان نیز وجود دارد، در غیر این صورت چنانچه انسان یک آینده یقینآمیز داشت، به تعبیر قطعیتر میتوان گفت حرکت متوقف میشد. البته ممکن بود حرکت در کوتاهمدت رخ دهد، اما در بلندمدت دلیلی برای حرکت انسان وجود نداشت.
حرکت انسانها و جوامع بشری در بلندای تکامل، از یکسو در پیوند با سنتهای پایدار در نظام هستی و از سوی دیگر در پیوند با اختیار و اراده آنها است. پس در واقع ما مهرههایی هستیم در بین دو وضعیت، یعنی در بین سنتها و اختیار انسانی. سنتهای پایدار هستی، سنتها و عادتهای اجتماعی که ما بتوانیم آنها را بازسازی و جایگزین کنیم نیستند، بلکه آن شیوههای پایدار در نظام هستیاند که ما در مسیر تکامل، قدرت انتخاب و اختیار در آن صحنه را داریم.
برای این که مسائل را نسبت به آینده مرور کنیم، باید تفکر عملمدار را تبیین نماییم.تفکر عملمدار تفکری است که نسبت به آینده، نگرشی انفعالی دارد؛ یعنی انسان را فاقد نقش و اراده در جهان میداند. این تفکر میگوید فایدهای ندارد که ما دست و پای خودمان را با مسائل آینده ببندیم، چون فردا، فردا خواهد بود و هیچ کاری هم دربارهی آن نمیتوان انجام داد. این تفکر نوعی از نگرش انفعالی است. با اتفاقاتی که بعد از وقوع انقلاب صنعتی در دو سدهی گذشته، بهخصوص در سدهی بیستم رخ داد، بشر به این نتیجه رسید که چه صفحات تاریخ از پیش نوشته شده باشد و چه به وسیلهی خود ما تدوین شود، دگرگونی وجود خواهد داشت و این امر حتمی است. حال سوال میکنیم که آیا دگرگونی قابل پیشبینی است؟ در اینجا مسأله بهرهبرداری از فرصتها مطرح میشود. همهی ما به دنبال افزایش کارآمدی هستیم و میخواهیم خود را در زندگیمان کارآمدتر و جامعهمان را کامیابتر کنیم. بنابراین بسیار طبیعی است که میخواهیم به خوبی از فرصتها استفاده کنیم. موضوع بهرهبرداری از فرصتها زمینهای را فراهم میآورد که ما بتوانیم خود را به نوعی با حوادث انطباق دهیم و میبینیم که در دهههای 50 و 60 و نیمه اول سال 70 میلادی، زمینههای لازم برای پیشرفت سریع در تکنیکهای آیندهنگری یا پیشگویی آینده، رخ میدهد.
بهعنوان مثال در سال 1973 گزارشی از باشگاه رم عرضه شد که نسبت به آینده بسیار بدبینانه بود. در این دوران یک اعتقاد مفرط و کورکورانه به خدایان مدلسازی ریاضی و مدلهای اقتصادسنجی، توأماً وجود داشت. این امر خود به نوعی قرینه از چیز دیگری بود که اصولاً تکنولوژی میتواند حلال مشکلات ما باشد. خود آن هم از چیز دیگری برخاسته بود. همان چیزی که ما آن را خرد ابزارگرا مینامیم که تکنولوژی اقتدارگرا ایجاد میکند!
تکنولوژی اقتدارگرا یعنی چیزی که بتواند ما را بر محیط پیرامونی مسلط کند. نوعی از دلبستگی و شیفتگی انسان به تکنولوژی و ابزارهای آن برای پیشبینی و تحقق آینده پدید آمده بود. به هر حال یک بدبینی، حاصل این افراط در پیشبینی هم هست. معمولاً وقتی در هر پدیدهای با نوعی افراط در عمل مواجه شویم، عکسالعمل طبیعی فرد، سازمان و جامعه تفریط است که شاید هم ما به نوعی آن را یک عکسالعمل تکوینی تلقی کنیم.
در هر صورت این بدبینی، نسبت به تکنولوژی ایجاد شد. مشکلاتی که تکنولوژی قادر به حل آن نیست، مشکلاتی است که خود تکنولوژی آن را ایجاد کرده است و این به رویارویی با شتاب فزایندهی دگرگونی و همچنین عدم یقین به آینده و پیچیدگیهای رو به افزایشی که در بین پدیدهها رخ میداد، مربوط میشود. بنابراین یک نگرش پیشگیرانه به تدریج ظهور کرد. گفته میشود که باید بتوانیم بهتدریج پیشگیری کرده و حتیالمقدور سختیها و دشواریهای آینده را مهار کنیم و نسبتاً تأثیر آن را بر خود کاهش دهیم؛ چرا که ممکن است نتوانیم آنها را درک کنیم. گفته میشود که اگر فکر میکنید در آینده با یک بحران رو به رو خواهید شد، سعی کنید به گونهای امکانات خود را آرایش دهید که اصلاً با آن مواجه نشوید؛ یعنی بحران در عمل بروز نکند، ولی اگر بروز کرد سعی کنید آن را مهار نمایید. اگر هم نتوانستید، تلاش کنید لطمات و آسیبهای آن را به حداقل ممکن برسانید.
این تعبیر، به معنای آن است که مردم موارد اجباری که خارج از اختیار آنها است، پذیرا شوند.
فرض بر این است که انسان، موجودی مختار است، بنابراین خود را محکوم عوامل و شرایط بیرونی نمیانگارد. پس ما میتوانیم عکسالعملی داشته باشیم و به همین دلیل میتوانیم با تنظیم مجدد، خود را با چارچوبهای جدیدی که خلق میکنیم، به سوی آینده حرکت دهیم. نگران نباشید. امروز آینده گذشته شماست و هنوز در امان هستید...