آینهی آینده: سینما و چشماندازهای بشری

سعید رهنما
سینما، این معبد تاریکروشن قصهگویی، از همان لحظهی پیدایش، چیزی فراتر از صرفاً ابزاری برای سرگرمی و تفریح بوده است. در جوهر خود، سینما همواره آینهای بوده که نه تنها واقعیتهای جاری و گذشته را منعکس میکند، بلکه به شکلی مرموز و عمیق، بازتابی از آرزوها، ترسها، امیدها و کابوسهای نهفته در ناخودآگاه جمعی بشریت نسبت به آینده را نیز به نمایش میگذارد. این قابلیت منحصر به فرد سینما در تجسم بصری و حسی آیندهها، آن را به ابزاری قدرتمند و اغلب ناخودآگاه در آیندهپژوهی فرهنگی و فلسفی تبدیل میکند.
این مدیوم، با قدرت اقناعکننده تصویر، صدا و روایت، نه تنها تخیل ما را برمیانگیزد، بلکه ما را به سفری وجودی در زمان دعوت میکند تا مسیرهای محتمل و ممکن پیش روی گونهمان را از منظری نو بکاویم. این سفر، فرصتی بینظیر برای تعمق در ناشناختهها و آمادهسازی ذهن برای آنهاست.
یکی از اساسیترین کارکردهای سینما در مقام آیندهپژوه، فراهم آوردن "فضای شبیهسازی ایمن" برای زیستن در آیندههای مختلف است. فیلمها به ما اجازه میدهند تا بدون مواجهه با پیامدهای واقعی و اغلب هولناک، در سناریوهای متعدد آینده غوطهور شویم.
این تجربه، فراتر از یک تماشای منفعلانه، نوعی تمرین ادراکی و عاطفی برای مواجهه با عدم قطعیتهای بنیادین است. درست مانند شبیهسازهای پرواز که خلبانان را برای شرایط اضطراری آماده میکنند، سینما ذهن ما را برای مواجهه با تحولات بزرگ آماده میسازد.
برای مثال، وقتی فیلمی چون بلید رانر (Blade Runner، ۱۹۸۲) یا دنبالهی آن بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049, ۲۰۱۷)، تصویری دیسوتوپیایی از لسآنجلس آیندهای مهآلود، پرجمعیت، آلوده و از نظر اخلاقی پیچیده را پیش روی ما میگذارد، این تصاویر صرفاً برای تحریک حواس نیستند.
آنها به مثابهی آینههایی اخطاردهنده عمل میکنند که عمیقترین پرسشها را در ذهن ما برمیانگیزانند: آیا مسیر کنونی مصرف بیرویه، نادیده گرفتن اکوسیستمها، پیشرفت تکنولوژیک بدون مهار اخلاقی، و تشدید نابرابریهای اجتماعی، ما را به سمت چنین واقعیت گریزناپذیری سوق میدهد؟
این گونه فیلمها، با "تخیل کردن بحران" پیش از وقوع آن، ما را وامیدارند تا به انتخابها و مسیرهای حال حاضر جامعهای که خود بخشی از آنیم، به شکلی انتقادی بیندیشیم و در نهایت از خود بپرسیم: "چه باید کرد تا این آیندهی ناگوار به حقیقت نپیوندد؟" این فرآیند، نه تنها به ما هشدار میدهد، بلکه میتواند انگیزهای قوی برای تغییر و اقدام در زمان حال باشد.
در مقابل این دیسوتوپیاهای هشداردهنده، سینما ظرفیت شگرفی برای الهامبخشی و تجسم "آیندههای مطلوب" را نیز داراست. آثاری کلاسیکی چون مجموعهی پیشتازان فضا (Star Trek)، که در طول دههها تصویری پایدار از آیندهای آرمانشهری و متحد را ارائه دادهاند، نه تنها ما را سرگرم میکنند، بلکه به مثابهی کاتالیزورهای فرهنگی برای امید و پیشرفت عمل میکنند.
در این آیندهها، بشریت بر اختلافات نژادی، اقتصادی و سیاسی فائق آمده، به سوی کشف ناشناختهها و پیشرفت علمی در جهت خیر عمومی گام برمیدارد. این تصاویر، فراتر از واقعیتهای مادی، به آرمانهای جمعی ما شکل میدهند و آرزوی یک فردای بهتر را در قلب تماشاگران بیدار میکنند.
این فرآیند، جوهر آیندهپژوهی هنجاری (Normative Foresight) را در خود دارد؛ یعنی تمرکز بر آیندهای که ما میخواهیم بسازیم، نه صرفاً آیندهای که ممکن است اتفاق بیفتد. سینما با نمایش این آرمانشهرها، میتواند افقهای فکری ما را گسترش داده و ما را به چالش بکشد تا فراتر از محدودیتهای کنونی فکر کنیم.
سینما با این کار، به ما اجازه میدهد برای رسیدن به چنین آیندههایی به صورت فعالانه تلاش کنیم. این تصاویر ذهنی، به برنامهریزیهای بلندمدت و سیاستگذاریهای کلان شکل میدهند و هدفگذاری برای حرکت جامعه را تسهیل میکنند.
اما نقش سینما در آیندهپژوهی فراتر از صرفاً انعکاس یا الهامبخشی است. این مدیوم به مثابهی یک "سیگنال ضعیف فرهنگی" یا حتی یک "پروتوتایپ فکری" برای فناوریها و ایدههای آتی عمل کرده است.
بسیاری از مفاهیم و تکنولوژیهایی که ابتدا تنها در قالب تخیلات نویسندگان و کارگردانان بر پردهی سینما جان میگرفتند، با گذر زمان به واقعیتهای ملموس زندگی روزمره ما بدل شدهاند. این پدیده، قدرت سینما را در شکلدهی به آینده برجسته میکند.
از تلفنهای تصویری و دستیارهای صوتی هوشمند (که به ترتیب در فیلمهایی نظیر 2001: A Space Odyssey و Her به نمایش درآمدند) گرفته تا مفاهیم پیچیدهتری مانند واقعیت مجازی و افزوده (که در آثاری چون Ready Player One به اوج تخیل بصری خود رسیدند) و حتی خودروهای خودران و سیستمهای حمل و نقل هوشمند شهری (که در بسیاری از دیسوتوپیاهای سایبرپانک دیده میشوند)، این ایدهها نخستین بذرهای خود را در خاک حاصلخیز سینما کاشتهاند.
این پدیده نشاندهندهی آن است که سینما نه تنها میتواند آینده را پیشبینی کند، بلکه با وارد کردن مفاهیم جدید به گفتمان عمومی، عادیسازی آنها، و حتی شکلدهی به انتظارات جمعی، به طور مستقیم بر مسیر توسعهی فناوری، نوآوری و حتی جهتگیریهای علمی و پژوهشی تأثیر میگذارد.
فیلمسازان و هنرمندان سینما، با جسارت در کاوش ناشناختهها و تجسم فردا، نه تنها ما را سرگرم میکنند، بلکه ناخواسته به مثابهی پیشگامان فکری و آیندهپژوهان فرهنگی عمل میکنند. آنها ایدههایی را به جهان معرفی میکنند که ممکن است سالها یا دههها بعد، به کانون توجه پژوهشگران، مهندسان، سیاستگذاران و حتی کارآفرینان تبدیل شوند.
این رابطه پیچیده و دوطرفه بین سینما و آینده، یک فرآیند پویا، دیالکتیکی و مداوم است: سینما از روندهای اجتماعی، علمی، تکنولوژیکی و فلسفی موجود الهام میگیرد تا آینده را تصویر کند؛ و در عین حال، تصاویری که خلق میکند، میتوانند بر درک عمومی از آینده، آرزوهای ما برای آن، و حتی اقدامات ما در زمان حال برای ساخت آن آینده تأثیر بگذارند.
بنابراین، تماشای سینما با نگاهی آیندهپژوهانه، فراتر از یک سرگرمی صرف، به یک فرصت فلسفی برای تعمق عمیق در مسیرهای پیش روی بشریت بدل میشود. این به ما کمک میکند تا آرزوهای پنهان و ترسهای مشترکمان را شناسایی کنیم، به پتانسیلهای انسانی و خطرات مسیرهای کنونی با دیدی وسیعتر بنگریم، و در نهایت، الهام بگیریم تا فعالانه در شکل دادن به فردایی که واقعاً میخواهیم در آن زندگی کنیم، مشارکت داشته باشیم. سینما با گشودن دریچهای به آیندههای متعدد و متنوع، ما را قادر میسازد تا انتخابهای آگاهانهتر و مسئولانهتری در زمان حال انجام دهیم و به سمت یک آینده مطلوبتر و پایدارتر گام برداریم.