مرکز مطالعات آینده پژوهی و توسعه استراتژیک

اندیشکده معرفت
مرکز مطالعات آینده پژوهی و توسعه استراتژیک

پایگاه اطلاع رسانی در مورد مبانی و اصول آینده پژوهی، فناوری، نوآوری و توسعه پایدار تحت نظارت اندیشکده معرفت

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

تاکتیک ها و روش های آینده پژوهی

شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۵۹ ق.ظ

سعید رهنما

روش های پیش بینی، درک و یا آماده شدن برای آینده را می توان در پنج گروه تقسیم بندی کرد. برای درک بهتر ماهیت روش برنامه ریزی برپایه سناریو بهتر است جایگاه این روش در پنج گروه ذیل بررسی شود. 

 

گروه اول: پایش الگوهای نوظهور

این دسته در برگیرنده تکنیک های پیمایش، پایش، ردگیری و شبیه سازی است. فصل مشترک و شالوده این تکنیک ها، مفهوم غیر قابل پیش بینی بودن آینده است. در واقع آینده ازتعامل نیروهای فراوانی به وجود می آید و یک پیش بینی ساده نمی تواند با واقعیت های در حال دگرگونی تطابق کامل داشته باشد. از این رو فرآیند برنامه ریزی استراتژیک باید بسیار انعطاف پذیر باشد چرا که مسیر حرکت ما به سمت آینده به طور مداوم در حال تغییر است و فعل و انفعالات نیروهای مختلف و حوادث غیر منتظره مسیر حرکت را قطعا منحرف می کنند. پس بهترین شیوه آماده شدن برای آینده، پایش مستمر و دقیق تحولات وپیشرفت های فنآورانه، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است. 

سه تکنیک پیمایش، پایش، و ردگیری را می توان به صورت مجزا یا ترکیبی به کار برد. پیمایش یعنی شناسایی و تشخیص رخدادها و روندهایی که آینده را تحت تاثیر قرار می دهند. پایش یعنی نظارت مستمر بر رخدادها و روندهایی که در مرحله پیمایش شناسایی شده اند. هدف از پایش درک این موضوع است که آیا رخداد ها و روندهای مورد نظر در حال تضعیف هستند یا تقویت. منظور از ردگیری نیز تمرکز بر حوزه یا ناحیه ای محدود و معین است. هر یک ازاین تکنیک ها سهم مشخصی در برنامه ریزی بر پایه سناریو دارند. از طریق پیمایش می توان مواد خام لازم را برای شناسایی نیروهای پیشران کلیدی فراهم کرد. پایش و ردگیری نیز بخش های مهمی از فرآیند برنامه ریزی برپایه سناریو به شمار می روند. درآخرین تکنیک، یعنی شبیه سازی، فورمول ها و معادلات حاکم بر روابط بین عوامل مختلف موثر در آینده به دست آمده و بر پایه آنها تصویری از آینده سیستم تولید می شود. شبیه سازی بهترین راه ممکن برای تولید سناریوها در سیستم های بسیار پیچیده همچون نظام اقتصادی یک کشور است. اما باید اشاره کرد که نتایج یا خروجی های شبیه سازی به مفروضات اولیه یا همان ورودی ها حساسیت زیادی دارد. بنابراین هر چه موضوع تصمیم گیری گسترده شود دقت معادلات ریاضی برای پیش بینی آینده سیستم کاهش می یابد. به هر حال از خروجی های شبیه سازی می توان به عنوان ورودی هایی ارزشمند در برنامه ریزی بر پایه سناریو استفاده کرد. 

 

گروه دوم: برون یابی

بر خلاف دسته قبل، در روش های برون یابی فرض می شود که آینده ادامه منطقی گذشته است و نیروهای پیشران کلیدی که غیر قابل تغییرند به شیوه ای پیش بینی پذیر مسیر رویدادهای آینده را تعیین می کنند. به عبارت دیگر آینده چیزی جز تعمیم گذشته نیست و با واژه ها و توصیف هایی همچون بهتر، بیشتر، بالاتر و قوی تر شناخته می شود. اگر چه برنامه ریزی برپایه سناریو نیز بر نیروهای پیشران کلیدی تکیه دارد اما با روش های برون یابی دو تفاوت اساسی دارد. نخست اینکه در برنامه ریزی برپایه سناریو چندین نیروی پیشران با یکدیگر ترکیب شده و انواع مختلف تعاملات بین آنها مد نظر قرار می گیرد. دوم اینکه در برنامه ریزی برپایه سناریو سعی می شود به جای پیش بینی آینده از طریق رویکرد های علت و معلولی با استفاده از رویکردهای روائی چندین داستان متمایز درباره آینده نوشته شود. 

برون یاب ها شامل پنج نوع می شوند که عبارتند از :

1- تحلیل روند فناوری

اکثر تحلیل گران بر این باورند که روند تکامل و رشد فناوری تصاعدی است. مثلا قانون مور در فناوری رایانه نشانگر چنین مفهومی است. نتایج تحلیل روند فناوری به صورت عددی و کمی بیان شده و جزو پیش بینی های با دقت بالا به شمار می رود. این روش می تواند بسیار دقیق باشد اما هنگامی که بدون توجه به بقیه روندها و به طور گسترده اجرا شود، دقت آن کاهش می یابد. از سوی دیگر تحلیل های دقیق تر روندهای فنآوری نشان داده است که گاهی اوقات سیر پیشرفت فنآوری لزوما یک نمودار تصاعدی نیست بلکه از چند نمودار S شکل تشکیل می شود. به بیان دیگر هنگامی که در نمودار S پس از عبور از بخش عمودی، بخش افقی آغاز می شود، فناوری جایگزین شده و نمودار S جدید مسیر رشد را ادامه می دهد. به عنوان مثال، به زودی فناوری سیلیکون برای ساخت تراشه های رایانه به مرزهای فیزیکی خود می رسد و فنآوری های محاسبه بیولوژیک، محاسبه برپایه سوئیچ کوانتومی و محاسبات نوری جایگزین آن می شوند. شناسایی چنین تناوب هایی در مسیر رشد فنآوری فقط از طریق پیمایش، پایش و نظریه های مربوط به فرآیندهای بنیادی فیزیک میسر می شود. 

 

2- تحلیل فیشر- پرای

یک تکنیک ریاضی برای پیش بینی جایگزینی فناوری های قدیمی با فناوری های جدید است.

 

3-تحلیل گومپرز 

مشابه تحلیل فیشر- پرای است و از آن برای پیش بینی مقبولیت محصولات مصرفی آینده استفاده می شود

 

4-تحلیل محدوده های رشد

یک تکنیک ریاضی برای پیش بینی محدوده توسعه فناوری های بالغ است

 

5- تکنیک های منحنی یادگیری

این تکنیک ها بر پایه اثرات اقتصادی یادگیری بر بهبود فرآیندها استوار هستند و می توان از آنها برای تعیین سطوح عملکردی مطلوب، به ویژه در مراحل میانی توسعه یک فرآیند یا فناروی، بهره برد.

 

گروه سوم: تحلیل های چرخه ای 

این نگرش از دکترین فیلسوف آلمانی، فردریش نیچه، مبنی بر بازگشت جاودانه همان الهام گرفته است. در واقع برای درک آینده باید الگوهای مشابه را در رخدادهای گذشته و تاریخی شناسایی کرد. چهار نوع تحلیل چرخه ای وجود دارند که عبارتند از :

 

1- تحلیل تشابه. یعنی به کاربردن چندین الگوی مشابه در گذشته برای تولید چندین آینده ممکن به جای یک پیش بینی مشخص

2- تحلیل روند تاخیری. با استفاده از یک تاخیر زمانی سعی می شود مراحل کاربرد محصولات نو بر اساس مراحل کاربرد محصولات قدیمی تر پیش بینی شود

3- ماتریس های ریخت شناسی

روشی است برای کشف محصولات و فنآوری های جدید با استفاده از ترکیب ویژگی های مختلف محصولات و فنآوری های موجود. به کمک این روش می توان پیشرفتهای احتمالی رقبا در زمینه توسعه محصولات جدید را پیش بینی کرد.

4- مدل های بازخورد

در این روش ، که تحت عنوان سیستم دینامیک نیز شناخته می شود، تعاملات بین متغیر ها و عوامل مختلفی که در حلقه های بازخوردی بر یکدیگر اثرات منفی یا مثبت می گذارند در قالب یک مدل ریاضی بیان می شود. البته می توان مدل های بازخورد را در دسته برون یاب ها نیز قرار داد زیرا سیستم دینامیک یک مدل به شدت پیچیده و چند عاملی برای برون یابی وضعیت آینده یک سیستم به شمار می رود. 

 

گروه چهارم: تحلیل هدف

این دسته شامل مجموعه ای از تکنیک ها همچون تحلیل محتوی، تحلیل تاثیر، تحلیل پروانه های ثبت اختراع و تحلیل سهام داران می شود. تقریبا در همه این تکنیک ها فرض می شود که رخدادهای آینده از طریق اقدامات عامل های گوناگون شکل می گیرند. از آنجایی که این عامل ها به صورت فردی یا سازمانی به آینده شکل می دهند باید اهداف و مقاصد این عامل های فعال را، بویژه آنهایی که قادر به ابداع یا حفظ روندها هستند، مطالعه و تحلیل کرد. در بین چهار تکنیک مذکور تحلیل سهام داران شاید مفیدترین آنها باشد. زیرا شمارش تعداد ارجاعات به یک موضوع خاص در رسانه های گروهی ( یعنی تحلیل محتوی) یا شمارش تعداد پروانه های ثبت اختراع شاید اطلاعاتی ضعیف و گمراه کننده برای تصمیم گیری نهایی فراهم سازد. 

 

گروه پنجم: همگرایی شهودی

این دسته شامل تکنیک های پیمایش دلفی، کنفرانس گروهی اسمی، مصاحبه های ساخت یافته و غیر ساخت یافته، و مدیریت مزیت فنآوری می شود. برخلاف برون یابی و تحلیل چرخه ای در این دسته فرض می شود که نمی توان آینده را بر اساس هیچ رویکرد عقلانی ( یعنی مبتنی بر خرد متعارف) یا کاملا آگاهانه و هدایت شده درک و پیش بینی کرد. در واقع آینده از همگرایی بسیار پیچیده و متغیر روندهای نیرومند، اقدامات فردی، و بخت و اقبال سر بر می آورد. از این رو بهترین شیوه برای تسلط بر آینده عبارت است از گردآوری گسترده اطلاعات و سپس تکیه بر فرآیندهای ناخودآگاه و شهودی پردازش اطلاعات توسط انسان ها و در نتیجه دست یابی به بینش ها و راهکارهایی برای عمل. در هر یک از این تکنیک ها روش های مشخصی برای شبکه بندی فرآیند گردآوری اطلاعات و پردازش شهودی توسط گروه های خبرگان و کارشناسان وجود دارد. مثلا درتکنیک پیمایش دلفی، خبرگان از حوزه های مختلف گرد آمده و در دورهای متوالی و به صورت گمنام می کوشند پیشرفت های آینده را در حوزه های مد نظر پیش بینی کنند. نتیجه این تعامل فکری نخبگان شاید به سمت یک آینده محتمل همگرا شود، یا شاید برخی پیشرفت های بسیار مهم را برجسته سازد یا تفاوت های بنیادی بین دیدگاه های مختلف را آشکار کند. در اشکال پیچیده تر و طولانی تر برنامه ریزی بر پایه سناریو از مصاحبه با نخبگان و خبرگان بسیار استفاده می شود. برخی از مصاحبه شوندگان جزو سهام داران هستند. بنابراین برای عمیق تر کردن فرآیند آماده سازی سناریوها می توان این دو تکنیک را با یکدیگر ترکیب کرد. 

همانطور که ملاحظه کردید همه 21 تکنیکی که در پنج دسته بندی فوق به آنها اشاره کردیم در تقابل با روش برنامه ریزی بر پایه سناریو نیستند بلکه مکمل آن محسوب می شوند. در واقع روش برنامه ریزی برپایه سناریو مزیت های چشمگیری در اقتصاد دانش بنیان دارد و دیگر تکنیک ها می توانند مواد خام و اولیه برای آن فراهم کنند. به کمک تکنیک های برون یابی می توان مسیر های دقیق نیروهای پیشران کلیدی را تعیین کرد. تکنیک های تحلیل هدف موجب می شود منابع ایجاد کننده روندها و رخداد ها و نیز جرقه های احتمالی و بالقوه شناسایی شوند. تکنیک های همگرایی شهودی مانند یک تور ماهیگیری بزرگ دیدگاه های بسیار متنوعی را گردآوری می کند که برای تدوین سناریو های مختلف درباره آینده بسیار مفید هستند. البته باید تاکید کرد که مولفه شهودی این روش ها بیشتر با روش برنامه ریزی برپایه سناریو همخوانی دارد تا مولفه همگرایی زیرا هدف اصلی تدوین چندین داستان متمایز درباره آینده است و نه یک داستان منفرد. تکنیک های تحلیل چرخه ای شاید مولفه خلاقیت در برنامه ریزی بر پایه سناریو را تهدید کنند اما مدل های بازخوردی تا زمانی که در ترکیب با دیگر تکنیک ها به کار می روند مکمل مناسبی برای فرآیند سناریو نویسی به شمار می روند.

 

منبع:

http://www.futureworld.com

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی